متن اصلی سوال : مفهوم دوم به هیئت ها و کمیته های خدماتی چه می گوید؟ آیا گروه شما فکر می کند که این پیام را ساختار خدماتی دریافت کرده و فهمیده است؟ اگر نه ، گروه شما در این مورد چه می تواند بکند؟
این مفهوم به این نکته مهم اشاره می کند که ، اختیار و مسئولیت اصلی خدمت به عهده گروه ها است و گروهها در مورد انتخاب خدمتگذاران خود ، خیلی باید مراقب باشند . اگر ساختار اشتباهی مرتکب شود مسئولیت زیادی متوجه گروه ها است . چون گروه ها ساختار را به وجود آورده اند و در خوبی و بدی عملکرد ساختار سهیم هستند .
وظیفه ای که گروه ها دارند این است که ، با رعایت اصول انجمن و جوانب لازم دیگر ، خدمتگذاران خود را انتخاب کنند و با اعزام نماینده شایسته به کمیته های خدماتی ، ساختار را حمایت کنند .
ساختار هم باید نسبت به کل گروه ها و انجمن ، احساس مسئولیت کند و مسئولیت های واگذار شده را به بهترین نحو ممکن انجام بدهد .
ما فکر می کنیم اختیاراتی را که به ساختار داده ایم مشروط و محدود است . ما به این شرط به ساختار اختیار عمل می دهیم که در چهارچوب اصول انجمن کار کند و گرنه باید پاسخ گو باشد!
وظیفه ما به عنوان گروه این است که اطلاعات لازم در مورد خودمان را به ساختار خدماتی بدهیم تا ساختار با آگاهی کامل ، در مورد وظایفی که به عهده اش دارد تصمیم گیری کند . ساختار خدماتی هم باید در محدوده وظایف خود و اصول انجمن کار کند و هر گاه در تردید بود ، به وجدان گروه ها مراجعه کند . در این صورت ما هم می توانیم در گروه هایمان به هدف اصلی مان بپردازیم .
متن اصلی سوال : اگر گروه شما در مورد هر تصمیمی که هر هیئت ، کمیته یا کمیته فرعی در سطح ناحیه ، منطقه و دنیا مورد مشورت قرار می گرفت ، آیا وقت و انرژی کافی برای رسیدن به مسائل خود را داشت؟ آیا گروه شما اطلاعات کافی برای ارائه نصایح هوشمندانه در مورد تمام این مطالب را داشت؟
خیر . اگر گروه ما بخواهد برای کلیه تصمیم گیری های ساختار مشورت بدهد ، نمی تواند به کار اصلی خود بپردازد . در ضمن با وجود هزاران گروهی که در شهرها و کشورهای مختلف وجود دارد ، انجام این کار ( در سطوح بالاتر ساختار ) ناممکن است . خیر . اکثر گروه ها یی که من می شناسم از تجربه کافی ( برای مشورت دادن در همه زمینه ها ) ، برخوردار نیستند .
متن اصلی سوال : اگر هر هیئت یا کمیته خدماتی که به گروه شما خدمت می کند ، می توانست فقط بعد از مشورت با گروه شما اقدام کند ، آیا قادر بود که به نرمی و راحتی وظایفی را که گروه شما به عهده اش گذاشته است را انجام دهد؟
خیر . مسلما نمی توانست خدمات مناسبی ارائه کند . این کار هم به هدف اصلی گروه لطمه می زد ( چون مخالف سنت پنجم است ) و هم ساختار را نا کارآمد می کرد . در اصل وقتی ساختار نمی تواند در موردی تصمیم گیری کند ، باید به مشورت با گروه ها اقدام کند و گرنه وقت و انرژی خود و گروه را بیهوده تلف کرده است .
متن اصلی سوال : در کتاب پایه ما در قسمت مربوط به سنت دوم (صفحه60) می گوید: ما مدیران خوبی نیستیم ، و حتی یک نفر از ما قادر نیست که دائما تصمیمات درست بگیرد . اگر این موضوع واقعیت دارد ، ما چگونه می توانیم مسئولانه اختیارات مورد نظر در مفهوم سوم را به خدمتگزاران مورد اعتماد خود تفویض و واگذار کنیم؟
ما باید کسانی را انتخاب کنیم که در برابر گروه پاسخگو باشند و وجدان گروه را به رای و نظر خود ترجیح بدهند . در ضمن خیلی مهم است که حدود و اختیارات خدمت گذارمان را به وضوح تعریف کنیم تا در صورت لزوم بتوانیم در مورد وظیفه واگذار شده از او توضیح بخواهیم . حضور موثر ما در جلسات اداری ( به عنوان اعضاء گروه یا خدمتگذار گروه ) و توجه به گزارش هایی که در جلسات خدماتی خوانده می شود به بهتر شدن خدمت گذاران مان کمک می کند . باید سعی کنیم با دادن ایده و تجربه آنها را هدایت کنیم .