پیام بهبودی

راهنمای کارکرد قدم ها/سنت ها/مفاهیم

پیام بهبودی

راهنمای کارکرد قدم ها/سنت ها/مفاهیم

قدم یک/توضیح دهید که اختیار چه چیزهایی از دستتان خارج شده بود؟

مکان و محیط زیست:

در اغلب مواقع بخصوص در دوران اعتیاد به مواد مخدر نسبت به محیط اطراف خود بی تفاوت  بودم. هر کجا میتوانستم آشغال میریختم یا دستشویی میرفتم . به درختان ، وسایل عمومی و حیوانات صدمه میزدم. لباسهایم هیچ وقت مرتب نبود. به خاطر تهیه مواد خیلی وقتها کاملا آشفته بیرون می آمدم. وسایل شخصیم همیشه نامرتب بود و برای پیدا کردن وسیله مورد نیازم ساعتها وقت لازم بود! 

خانه و خانواده: 

در مورد خانه بخصوص بعد از ازدواج اختیار چندانی نداشتم و بجز اوایل ازدواج تقریبا همیشه همسرم در مورد جا و مکان خانه و هزینه آن پیشقدم بود و اگر کمکی هم به او میکردم بیشتر در مورد جابجایی یا هزینه های جزئی بود. همیشه در اداره خانواده و حمایت از آن مشکل داشتم و  هنوز هم این مشکلات با اندکی تخفیف ادامه دارد. 

کار و حرفه: 

از گذشته های دور در مورد کارکردن مشکل داشتم و هیچ کاری را بصورت حرفه ای دنبال نکردم. هر چند وقت یک بار کارم را عوض میکردم. مدتی نجاری میکردم. بعد رفتم کارگاه آبکاری فلزات بعد از آن شرکت چیپس سازی بودم .بعد درجه دار و نظامی شدم. بعد از آن شرکت خدماتی تاسیس کردم. مدتی خیاطی کردم. مدتی کارمند بانک شدم. مدتی بازاریابی میکردم .بعد از آن نگهبان شدم و مدتی هم پمپ بنزین کار کردم. همین طور شغل عوض میکردم. مهمترین و طولانی ترین کارم هم بیکاری بود! خیلی وقتها فکر میکردم مردم ابله هستند که روزها و سالهای طولانی یک کار را ادامه میدهند. آنموقع نمی فهمیدم چرا اشخاصی که به نظر من آنقدر پول داشتند که تا آخر عمر بخورند و بخوابند باز هم هر روز سر کار میروند؟ کار ایده آل من کاری بود که پشت میز بنشینی و دستور بدهی! آنهم ماهی یکی دو ساعت با درآمد عالی! خانه دوبلکس ماشین آخرین سیستم مسافرت خارج از کشور و این گونه توهمات... 

پول:

در گذشته فقط پول خرج کردن را بلد بودم.آنهم پولی که از دیگران باشد نه حاصل دست رنج خودم! اغلب هزینه های من اشتباه و در جای غلط بود. پسنداز کردن را بلد نبودم! و هر چه پول دستم می آمد خرج میکردم. اگر جه امروز به مراتب بهتر از گذشته هزینه میکنم و برنامه ای برای پسنداز پول دارم اما هنوز کیلومترها با مدیریت پول فاصله دارم.

روابط اجتماعی و جنسی:

درگذشته فکر میکردم از همه بهتر میفهمم!مدام به این و آن تز میدادم که چطوری زندگی کنند! غافل از این که برای برنامه ریزی معمولی ترین و پیش پا افتاده ترین کارهایم،عاجز بودم!این طرز فکرم باعث شد خیلی ها از من فراری شوند.در زمان اعتیاد به مواد مخدر دوستان من محدود به مصرف کننده ها میشد و دوستان دیگرم را به مرور از دست داده بودم. به خاطر آشفتگی های مواد در اجتماع هم جایی نداشتم. در مورد مسائل جنسی هم بیشتر افراط و تفریط بود و این مسئله دردسرهای زیادی برایم به وجود آورده است! 

احساسات و عواطف: 

در گذشته فکر میکردم آدم بسیار احساسی هستم! بعدها در انجمن فهمیدم احساسات واقعی چیست ! فهمیدم به خاطر ضعفهای اخلاقی و نواقصم آنگونه عمل میکردم نه به خاطر این که آدم احساسی بودم! در گذشته بلد نبودم احساسات واقعی ام را بروز بدهم و یا آنرا هدایت و کنترل کنم.

افکارو معنویات:

بیماری اعتیاد همیشه در افکار و اندیشه های من نقش داشته است و همیشه با راهنمایی بیماریم تصمیم  گرفته ام . در دوران مصرف،بدون مواد مخدر نمیتوانستم راجع به چیزی حتی فکر کنم! اغلب به زمینه سازی مصرف دوباره فکر میکردم. معنویات کمترین نقش را در گذشته من داشته .با اینکه مطالعات و تجربیاتی در این زمینه داشتم به دلیل در دست نداشتن برنامه مشخص معنوی و طرز فکر طلب کارانه ام از زندگی نتوانستم ارتباط درستی با آنچیزی که ما خدا یا نیروی برتر مینامیم برقرار کنم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.