پیام بهبودی

راهنمای کارکرد قدم ها/سنت ها/مفاهیم

پیام بهبودی

راهنمای کارکرد قدم ها/سنت ها/مفاهیم

قدم دوم/ شخصیت واقعی و درو نی خود را تشریح کنید:

در گذشته من مسئولیت ناپذیر ، علاقمند به تجربه همه چیز ( می خواستم هر کاری را تا آخرش بروم ) ، خیلی کم حرف ( از صحبت در جمع می ترسیدم ) ، گوشه گیر ( همیشه فکر میکردم با بقیه آدمها فرق دارم ) ، عدم توانایی برای تصمیم گیری درست و منطقی ( نداشتن اراده کافی برای اجرای تصمیمات ) ، گاهی زود باور ، اما در بیشتر موارد بسیار شکاک ( تا چیزی را به چشم خودم نمی دیدم باور نمی کردم ) ، گاهی خیلی زود راجع به چیزی قضاوت می کردم ( بدون تحقیق و بررسی کافی ) ، خود کم بین ، خیال پرداز و رویایی افراطی ، و از همه مهمتر تجربه را تجربه کن بودم ! یعنی همیشه فکر میکردم این دفعه میتوانم کار خلافم را طوری انجام بدهم که آب از آب تکان نخورد!؟... 

اصل صداقت مهمترین اصل روحانی برنامه بهبودی است . با کار کردن قدمها ما کم کم از انکار خارج میشویم و همانطور که شخصیت کاذبمان را کم کم باور کردیم ، اینبار از آن دور میشویم و خودمان را میتوانیم همانطور که هستیم ببینیم اما هیچ گاه این تصویری که از خودمان میبینیم کاملا واقعی نخواهد بود! چون همانطور که قبلا هم گفتم ما هرگز نخواهیم توانست با آن چیزی که هستیم ( شخصیت واقعیمان ) کنار بیایم ! اما صداقت داشتن این حسن را دارد که بیماریمان را بیشتر میشناسیم و کمتر گول آن را میخوریم... 


قدم دوم/ آیا قدرت مافوق میتواند سلامت عقلتان را برگرداند؟چگو نه؟

بله . اما بازگشت سلامتی عقل یک فرایند است و یکشبه اتفاق نمی افتد ضمن اینکه تجربه میگوید این بازگشت نمیتواند کاملا اتفاق بیفتد! ( هر چه بیشتر در برنامه باشیم و قدم کار کنیم ، بیشتر به عدم سلامت عقل خود پی میبریم ) البته عیبی هم ندارد...زیرا ما در این دنیا هستیم تا در واقع به نهایت و کمال انسانیت برسیم و هر چه قدر بتوانیم به آنچه که باید باشیم ( انسان کامل ) نزدیکتر شویم بهتر است... 

با استفاده از مثلث بهبودی ( سه اصل روحانی صداقت ، روشن بینی و تمایل ) فرایند بازگشت سلامت عقل در ما شروع میشود. در قدم اول ما به عجز خود در مقابل بیماریمان ( اعتیاد ) اعتراف کردیم و این اعتراف عاقلانه بود ...در قدم دوم سعی میکنیم زندگی گذشته خود را ارزیابی کنیم و باورهای خود را دوباره مرور میکنیم...(با برخی از نواقص شخصیتیمان در قدم دوم آشنا میشویم ) این کار هم عاقلانه است ...کم کم میفهمیم که الان داریم در جهت مثبت حرکت میکنیم و آماده میشویم وارد قدمهای بعدی شویم ( در قدم سوم فرمان زندگیمان را به خدا می سپاریم و این از علایم بارز بازگشت سلامت عقل است ) ...

قدم دوم/ پنج کارغیرعاقلا نه قبل از آشنایی با برنامه را بنویسید:

۱- استعمال دخانیات و مواد مخدر به عنوان راه حل مشکلات زندگی...
۲- استفاده از موادمخدر و کالاهای قاچاق برای پول در آوردن و کسب درآمد... 

۳- فرار از منزل در نوجوانی به خاطر رها شدن از قید و بند های خیالی که در زندگی داشتم! 

۴- فرار از خدمت سربازی به مدت چند سال که گاه و بیگاه هم دادگاهی میشدم و غیره ... 

۵- تاسیس شرکت در سن بیست سالگی در حالی که هنوز دست چپ و راستم را بلد نبودم ! 

۶- ازدواج کردنم در حالی که نه پول کافی داشتم ، نه کار دائم و درست حسابی و شرایط دیگر.

به طور کلی وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم همه کارهای من سر منشاء غیر عاقلانه داشته است !

قدم دوم/ پنج کار ناعاقلانه بعد از آشنایی با برنامه را بنویسید:

۱- یک بار داشتم از جلسه ؟ می آمدم یه خانمی تو ماشین بود آمد پیاده شود موبایلش از کیفش افتاد! نمیدانم چرا نتوانستم به او بگویم . موبایل را آوردم خانه و نگاه کردم ! کلی فیلم و عکس خصوصی داشت ! بعد از این ماجرا خیلی حال من بد شد و واقعا جرات باز گرداندن آنرا هم نداشتم و مدتها به خاطر این حرکت حالم بد بود... 

۲- زمانی میخواستند در گروه ما منشی انتخاب کنند و من که اولین بار بود در انجمن بودم، فکر میکردم به هر ترتیبی باید یک خدمتی برای خودم دست و پا کنم! رفتم جلسه اداری و در حالی که برای خدمت منشی باید حداقل شش ماه پاکی میداشتم ( آن موقع ۱۵ روز کمتر از شش ماه بودم) به گروه دروغ گفتم ( گفتم شش ماه پاکی را دارم ) و خدمت منشی را گرفتم و حتی یک بار دیگر هم تمدیدش کردم و در حین دور دوم لغزش کردم! 

۳- بارها در دوره اول پاکی ام اصول انجمن را زیر پا گذاشتم ( به محل مصرفم رفتم ، با یاران بازیم ملاقات کردم ) و نسبت به اصول روحانی انجمن بی تفاوت بودم ... 

۴- در دوره اول قطع مصرفم راهنمای دائم نداشتم و فقط راهنمای قدم داشتم که معمولا با او همیشه سر سوالات جر و بحث ؟ میکردم و میخواستم به او بقبولانم که من بهتر از او برنامه را گرفته ام ...؟! 

۵ - در دوره اول پاکی ام به مثلث بهبودی بی اعتنا بودم و فقط جلسه و خانواده را داشتم و از کار کردن غفلت کردم در حالی که پاکی بالایی داشتم...( فکر میکنم بیکاری از عوامل مهم لغزشم بود و غول سه نمیگذاشت سر کار بروم ). 

۶- پس از آشنایی با انجمن هنوز قبول نکرده بودم که قول دو میتواند بهبودی مرا به خطر بیندازد! خودم را در شرایط قرار دادم و بعد هم که منجر به لغزش شد. 

قدم دوم/ چندمثال ازکارهای عاقلانه بعد از آشنایی بابرنامه بزنید:

در دوره اول قطع مصرفم ، تنها کار خوب و عاقلانه ام این بود که به جلسات میرفتم . اما خیلی به اصول روحانی انجمن پای بند نبودم . اما پس از لغزش و درک بیشتری از برنامه ، سعی کردم اصول روحانی برنامه را رعایت کنم . خیلی زود رابطه ام را با خانواده و فامیل به حالت دوستانه در آوردم و در پنجاه روز اول پاکی ام سر کار رفتم و این کمک بسیار زیادی به من کرد تا زودتر خودم را پیدا کنم . همان اوایل به ورزش کردن پرداختم و روحیه ام خیلی خوب شد. همچنین شروع به درس خواندن کردم و وقتی در دو ترم اول با نمره های خیلی خوب قبول شدم روحیه ام باز هم بهتر شد . تصمیم گرفتم با جدیت بیشتر به درس خواندن فکر کنم. از نوجوانی علاقه عجیبی به خوانندگی و موسیقی داشتم . پس از شش ماه اول قطع مصرفم به کلاس موسیقی رفتم و شروع به آموختن سازی کردم و در حال حاضر وقتی فرصتش باشد سازم را برمیدارم و مناسب با حالم قطعه ای مینوازم . فکر نمیکنم هیچ چیزی بتواند ، مثل اینکار حال مرا متعادل کند!؟... 

امروزه رابطه ام با نیروی برتر خیلی بهتر از دوره اول قطع مصرفم است . خدا را شکر میکنم که شرایطی را برایم فراهم آورد تا بتوانم ضمن کار و تحصیل به کار وبلاگ نویسی هم ، بپردازم تا از این راه خدمتی در درجه اول به خودم و اگر مقبول افتد در حق همدردانم انجام بدهم ...