پیام بهبودی

راهنمای کارکرد قدم ها/سنت ها/مفاهیم

پیام بهبودی

راهنمای کارکرد قدم ها/سنت ها/مفاهیم

قدم دوم/ آیا تاکنون مذهب شناخته شده ای را رد کرده اید؟

بله در گذشته به علت اختلاف در حرف و عمل حامیان برخی از ادیان به این نتیجه رسیده بودم که دین ابزاری در دست سود جویان است .فکر میکردم دین اختراع آدمهای کلاه بردار است و به منظور حکومت و سلطه بر مردم درست شده و ترویج میشود! بعدها با تجربیات شخصیم به این نتیجه رسیدم که آنچه در دین و مذهب اهمیت دارد پیامی است که به ما میدهد و اینکه چقدر آن مذهب و یا مرام میتواند نیازهای واقعی و مشروع ما را برآورده کند و من حق ندارم در مورد درجه دین داری و پایبندی اشخاص به دین، مرام و مسلکشان اظهار نظر و قضاوت کنم.

قدم دوم/آیااعتقاد به قدرت مافوق دارید؟ نشانه های آنرا بیان کنید:

بله اما هنوز هم در مورد آن گنگ هستم. یعنی تصور درستی از قدرت مافوقم ندارم.قبلا میفهمیدم که یک نیروی بسیار قوی و برتر زندگی من و اطرافیانم را کنترل و اداره میکند اما به دلیل عدم آگاهی کافی در مورد این نیرو دائما با آن سرشاخ میشدم! وقتی وارد انجمن شدم و قدم کار کردن را شروع کردم خیلی از حقایق برایم روشن شد و به اصطلاح جلوی این نیروی برتر لنگ انداختم! 

در حال حاضر با چهارچوب قرار دادن قدمها (در زندگی) سعی میکنم ارتباطم را با این نیرو به نحو درستی حفظ کنم و در حد امکان درصدد کشف زوایای دیگر آن هستم (باکارکردن قدم یازده).   

قدم دوم/ تصویر ذهنی خود از خدا را بیان کنید:

پاسخ دادن به این سوال بسیار مشکل و پیچیده است! درگذشته تصور من از خدا نیرویی خشن ،مستبد و زور گو بود! وقتی وارد انجمن شدم،به من گفتند تمام مشکلات من به خاطر ارتباط غلط من با نیروی برترم است و باید این ارتباط را درست کنم. در ابتدا به من گفتند هر چیزی را که دوست دارم میتوانم به عنوان نیروی برترم بپذیرم ! اما این نیرو  باید همه خصوصیات خوبی را که من میخواهم داشته باشد.مثلا عالم و مهربان باشد و بتواند همه نیازهای روحی ، روانی و جسمی مرا برآورده کند. 

در انجمن پیشنهاد میدهند که ما نیروی برتر را مانند یک پیرمرد خوش سیما که معمولا در فیلمها دیده می شود تصور کنیم . من هم شخصا در اوایل پاکی این پیشنهاد را پذیرفتم و در طی کارکرد قدمها،آن را ارتقاء دادم. توجه داشته باشید که هرکس میتواند تصور خود را از این نیرو ی برتر داشته باشد و این برداشت به هیچ عنوان قابل دیکته کردن و تحمیل نیست.

قدم دوم/آیادر زندگیتان ترسی دارید؟مثلا از بی پولی،ناامنی، آینده؟

بله در گذشته ترسهای من بسیار زیاد بود مثلا: ترس از خدا ، حکومت ، مردم ، بی پولی و خیلی از ترس های دیگر...اما از وقتی وارد انجمن شدم ترسهای من بیشتر منطقی شده اند.مثلا ترس از خدا جایش را به نگرانی از عاقبت به خیر شدن داده و باعث شده مراقب اعمال و رفتارم باشم و در جهت جبران گذشته قدم بردارم. 

به تازگی متوجه شده ام هر گاه رابطه ام با خدا خراب میشود ترسهایم هم بیشتر میشود و بلعکس هر گاه رابطه ام با نیروی برتر درست است ترسهایم بسیار کم میشود بخصوص: ترس از آینده... 

ترس از لغزش: به نظرم برای من لازم است. البته بعد از کارکردن قدم ها و گذشتن مدتی از پاکی باید از لغزش معنوی بترسم نه از لغزش با مواد مخدر! زیرا لغزش جسمی در ابتدا با لغزش های معنوی شروع میشود.

قدم دوم/ آیا میتوانید خودمحوریتان در زندگی را با ذکر مثال بیان کنید؟

بله موقع خرید کردن،برنامه ریزی برای امورخانه (در مواردی که نیاز به همفکری و هماهنگی با همسرم دارد)،در محل کار ( بیشتر کارها را انفرادی انجام میدهم )،در ارتباط با راهنما (گاهی با این که میدانم حرفش کاملا منطقی و درست است ،باز هم کار خودم را میکنم )،در ارتباط با اجتماع ( رفتارم خیلی اجتماعی نیست و هنوز هم وقتی منافع شخصیم به خطر می افتد،خودمحوری میکنم )... 

۱- در متن اصلی سوال، کلمه خودخواهی به همراه خود محوری آمده بود. به نظر من خود خواهی خیلی با خود محوری فرق دارد. غریزه خود خواهی در کودکان موجب میشود آنها بتوانند از امکانات و دنیای پیرامونشان برای یادگیری و رشد استفاده کنند(پیدا کردن شخصیت مستقل). در جریان طبیعی عبور از این مرحله،کودکان از حق و حقوق خود و دیگران دردنیا آگاه میشوند .مشارکت کردن را می آموزند و آنرا گسترش میدهند (با احترام گذاشتن به حق و حقوق دیگران وارد گروههای جدیدی میشوند).

۲- اگر این فرایند به موقع صورت نگیرد موجب وابستگی کودکانه فرد به والدینش میشود. متاسفانه متهمین اصلی والدین کودک هستند! اجازه ندادن به کودک برای ماجراجویی و کسب تجربه (در حد طبیعی)،سرکوب کردن احساسات و عواطف طبیعی کودک، فشار آوردن به کودک برای پذیرفتن رل کودک حرف گوش کن، موجب این عقب افتادگی( فکری، عاطفی، احساسی) میشود!  

نقش پدر و مادر برای همیشه حمایت سالم  از کودکانشان است ،نه کول کردن و به دوش کشیدن آنها! در خانواده سالم کودکان میتوانند با فراغ بال، به جستجوی دنیای اطرافشان بپردازند و کسب تجربه کنند. کسی از آنها توقع ندارد در این سن، مانند آدم بالغ رفتار کنند (به خوبی توسط والدین درک میشوند). آنها توجیح شده اند که، اشتباه کردن،جزء لاینفک هر آدمی است ! مهم این است که از اشتباهات، درس بگیریم و دوباره تکرارشان نکنیم.

۳- ما به عنوان معتاد (یا کسی که مبتلا به بیماری اعتیاد است) قبل از آمدن به برنامه، در عوالم  کودکی خود مانده بودیم! (به قول بچه های انجمن دنیای والت دیسنی ) ما می خواستیم همه چیز مال ما باشد! همه در خدمت ما باشند و حاضر نبودیم آنچه را که داشتیم با دیگران قسمت کنیم! اگر با دیگران مشارکت محدود میکردیم ، از ترس پذیرفته نشدن توسط آنها بود، نه از روی عشق و علاقه فردی!

۴- خودمحوری کودکانه ما معمولا تا آخر عمر، با ما میماند. چون خیلی از شخصیت واقعیمان راضی نیستیم و میخواهیم آنرا انکار کنیم! همانطور که قبلا گفتم، مغز بیمار ما، همه چیز را وارونه جلوه میدهد .برای دیدن شخصیت واقعیمان، ناچاریم همه چیز را، از دریچه قدمها نگاه کنیم. از طریق قدمها میتوانیم نواقص شخصیتیمان را، پیدا کرده و به مرور رویشان کار کنیم ( آنها را تعدیل کنیم ).